یادداشتهایی از یک دیوانه

شاید دلم می خواست عاقل باشم....

یادداشتهایی از یک دیوانه

شاید دلم می خواست عاقل باشم....

مترسک

به گندمزار گفتم می آیی

ما هیچ

لا اقل دل مترسک را مشکن...

نظرات 3 + ارسال نظر
رویا چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:16 ب.ظ http://unname.blogsky.com

سلام
تا رسیدن به مرز جنون چند قدمی بیش نمانده
بیا که دستان معجزه گرت نغمه های دلتنگی مرا میشناسد
بین دستان سرد منو نگاه گرم تو فاصله ای نیست

رویا شنبه 10 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:16 ق.ظ http://delsokhte.blogsky.com

سلام
خواستم بگم دوباره در وبلاگ قبلیم شروع به نوشتن کردم و منتظر حضورتون هستم
موفق باشید

اذین پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:38 ب.ظ

نمی دونستم شعر خودته

خیلی دوستش دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد