به گندمزار گفتم می آیی
ما هیچ
لا اقل دل مترسک را مشکن...
سلامتا رسیدن به مرز جنون چند قدمی بیش نمانده بیا که دستان معجزه گرت نغمه های دلتنگی مرا میشناسد بین دستان سرد منو نگاه گرم تو فاصله ای نیست
سلامخواستم بگم دوباره در وبلاگ قبلیم شروع به نوشتن کردم و منتظر حضورتون هستم موفق باشید
نمی دونستم شعر خودتهخیلی دوستش دارم
سلام
تا رسیدن به مرز جنون چند قدمی بیش نمانده
بیا که دستان معجزه گرت نغمه های دلتنگی مرا میشناسد
بین دستان سرد منو نگاه گرم تو فاصله ای نیست
سلام
خواستم بگم دوباره در وبلاگ قبلیم شروع به نوشتن کردم و منتظر حضورتون هستم
موفق باشید
نمی دونستم شعر خودته
خیلی دوستش دارم